عشق

حضورت تکیه گاه امنی ست برای بودنم...

روزها میگذره و من همچنان دلم .....

 

گاهی آدم تو بن بستی گیر میکنه که هیچ راه فراری براش نیست !

میگن فقط مرگ هست که چاره ای براش نیست من میگم فقط مرگ نیست !

گاهی دلتنگی از مرگ برای خود آدم دردناکتره ....!

دلتنگی که هیچ چاره ای براش نیست !

مثل دلتنگیه این روزهای من .

کاش راه چاره ای براش پیدا میشد .

 

+نوشته شده در چهار شنبه 14 / 6 / 1390برچسب:,ساعت23:57توسط Katrin | |

خدا باید برم پیش کی از تو و روزگارت شکایت کنمآره ، خدا شاکیم ای خدا شاکیم ، ای خدا از خودم و همه چی و همه کس بیزارم .ای خدا من باید کجا بغض مو فریاد بزنم کجا باید برم کجا شکایت کنم؟ای خدااااااباید سرموبه کدوم سنگ بکوبم که طاقت تحمل درد منو داشته باشه؟؟کاش سینم باز میشد کاش ...خدا شاکیم ازت ، کجایی؟؟؟پس چرا چیزی  نمی گی هان، کجایی؟؟؟؟خدا این چه روزگار زشتیه که تو درس کردی؟؟خدا پس تو کجایی؟کاش دیوونه بودم کاش می شدم کاش از بین این همه مخلوق من یکی رو بی خیال می شدی ای خدا ، به کی بگم من زندگی رو نمی خوام؟خدا مگه زوره ؟؟ من نمی خوام باشم من نمی خوام.خدا ، تا کی باید سرمو رو زانوم بزارم و هق هق کنم و ترسم از این باشه که کسی منو نبینه؟؟؟خدا پس تو کجایی؟خدا ، چرا اجازه نمی دی با اختیار از این زندگی لعنتی بریم، چرا منو آفریدی؟حالا که آفریدی کجا رفتی؟؟؟این چه نزدیک تر از رگ گردن بودنیه که همش بد بختی نصیب منه؟خدا؟؟؟؟تو کجایی؟تو کجایی؟
 
مگه من ازت چی میخوام ؟نه پول میخوام ..نه خوشگلی نه مرد با اسب سفید ...نه دنیارا میخوام نه

 زیباییهاش ....من نعمت هم نمیخوام ...من هیچی نمیخوام خدا!!! ......میبینی چگونه شدم !!

 من شهرت نمیخوام .. ...خدایا هیچی نمیخوام ....

 اما ازت میخوام قلب و دلم آروم کنی .....!یعنی ان قدر سخته واست ....خدایا سوختن من چه لذتی

 داره ..من دارم ته میکشم من دارم تموم میشم و..خدایا من بریدم ......خدایا من حالم خوش نیست

 چرا آرومم نمیکنی ....چرا ؟!!!!!!!!!!!!!..

 نذار شک کنم ....نذار به مهربونیت شک کنم .....نذار ...دارم کافر میشم ....

 میبینی چی جور دارم جون میدم .....دارم آب میشم ..من خستم ..من دلم گرفته ....خدایا دیگه

 تحملم مثل گذشته نیست کوتاه بیا .....!کوتاه!

  خدایا پریشونم ...خدایا من دلگیرم ...نذار از تو هم دلگیر شم ....من میخوام آروم شم ....

 تمام نعمتهای خوبت ارزونی بنده های دیگت ...ما نخواستیم ....یعنی تو نخواستی واسم

 اما آرامش بخواه ...میترسم یک شب کار خودمم تموم کنم!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 14 / 6 / 1390برچسب:,ساعت19:9توسط Katrin | |